بنام خدا
بدرود، مادر، فضيلت ها
اسدالله جعفري
شنيدن پرواز بانوي بزرگي چون دكتر طاهره صفارزاده از اين خاكستان،چشم هر صاحب قلم وانسان متعالي وفرهنگي را مهمان سرشك ماتم مي سازد وشراره غم را در جانش در مي افكند وهجران آن عزيز سفركرده را با خون دل بر صفحه كاغذ نقش مي بندد.
آري شنيدن خبر فرقت بزرگ بانوي تاريخ معاصر ومادر فضيلت ها دكتر طاهره صفارزاده،شاعرمتعد ديني وانساني وقرآن شناس بزرگ وبي مانند وحافظ قرآن وعامل به دستورات قرآن،چيزي نيست كه بتوان به آساني آن را تحمل كرد ودر باره اش به تأمل نپرداخت .
طاهره صفار زاده در درجه اول يك انسان بزرگ،متعالي،وخداي گونه بود.او در همان آوان كودكي وفصل معصوميت باغ جانش را با گلبرگ هاي آيات قرآن در فصل بهار آيه ها ودر سپيده دم كمال خواهي ،آزين بست «از شش سالگی تجوید ، قرائت و حفظ قرآن را آموخت » در سايه سار همين قر آن بود كه از طرف جامعه نويسندگان افريقاي وآسيايي در دانشكاه الا زهر مصر عنوان «برترین زن مسلمان سال دوهزار و پنج را بدلیل خدمات بی نظیرش در عالم اسلام» دريافت كرد ودر ايران برايش محافل تجليل وتكريم ها بر پا كردند اما او در هيچكدام حاضر نشد واز هيچ مقام دولتي جايزه در يافت نكرد واين علتي نداشت جز اين كه او عامل به قرآن بود ورفتارش مطابق با گفتارش بود واو نمي توانست از فقر وبي عدالتي سخن بگو يد ودر عمل به اين گفته اش پابند نباشد واز فقر بگويد اما خودش در تلئلؤ سكه هاي طلاي اهداي از بيت المال خود متعالي اش راگم كند ودرخشش سكه چشم خدابين او رااز ديدن چهره نارنج گون فقرا باز دارد هيهات كه صفارزاده بزرگ وحافظ قرآن وعامل به قرآن چنين باشد:
«اين استاد دانشگاه كه شب گذشته در همايشي كه به مناسبت تجليل از وي در دانشگاه آزاد اسلامي واحد كرج برگزار شده بود، سخن ميگفت ، افزود : تا وقتي كه درجامعه، فقرا بدون غذا سر به زمين ميگذارند نبايد از اموال عمومي هديه دريافت كرد.
وي تصريح كرد: روشنفكرحق گرفتن سكه و غيره را از اموال دولتي ندارد چراكه دريافت چنين هدايايي خلاف مقام علمي آنان بوده و انتظارمي رود روشنفكران جامعه كه براي دستيابي به قلههاي علم ومعرفت تلاش ميكنند، دراين زمينه اسوه والگو باشند.
صفارزاده گفت : در دوره رياست جمهوري آقاي خاتمي به من پيشنهاد برگزاري مراسم تجليل شد كه بخاطر هزينههاي آن ، اين امر را نپذيرفتم.
وبه خاطر همين خصلت ها ي رو حي صفارزاده بود كه از ميان شاعران به پروين اعتصامي علقه خاصي داشت:
«از جهت توجه به مضامين انساني ـ اجتماعي و روشنفكري كه پالايش انديشگي را براي خواننده تأمين كرده، خانم پروين اعتصامي مورد احترام من هستند.» (دو ماهنامه ادبي الفبا، شماره سوم، آبان و آذر 83 ، ص10
با چنين ديد است كه شعر در چشم صفارزاده رسالت مدار وانسان محور بود:
«تعريف من از شعر همان است كه در”طنين در دلتا“ گفتهام. طنين حركتي است كه حرف من در ذهن خواننده ميآغازد. شعر من، شعر انديشه است. وقتي كه فكري را عنوان ميكنم بايد تأثير انديشگي بر خواننده بگذارد. بنابراين من با شعر عاطفي و احساسي حتي بعد از ”رهگذر مهتاب“ تقريباً كمرابطه هستم. اعتقادم اين است كه عاطفه و احساس يك بخش جزئي در شعر هستند. شاعر بايد مسئولانه انديشه كند.» (فصلنامة شعر، شماره 37، تابستان 83 ، ص19(
صفارزاده خود درباره كار هاي علمي خود گفته است:
« به پيشنهاد شاعران و نويسندگان دانشكده ادبيات دانشگاه «آيووا» سه سال قبل از آنكه من دانشجوي آنجا بشوم، تدريس كاربردي ترجمه به تصويب برنامهريزان آموزشي رسيده بود. تأسيس مدرسة ترجمه در ديوان هم در سال 69 بر اساس همين تحول بود. در بازگشت به ايران به نقل و قول از مسئولان وزارت علوم سابق، من اولين استاد تدريس كاربردي ترجمه به حساب آمدم. سالها در دانشگاه شهيد بهشتي و ديگر دانشگاههاي ايران تدريس كاربردي ترجمه را ضمن نقد علمي ترجمه بر روي تكاليف دانشجويان كه در منزل انجام داده بودند، در كلاس آموزش دادم و كارشناساني براي اين هنر پرورش يافتند. زماني كه مسئوليت كتابهاي زبان تخصصي براي رشتههاي مختلف دانشگاهي به من واگذار شد، پيشنهاد يا تئوري ترجمه تخصصي را با گذاشتن تمرين معادليابي در كتابهاي درسي مطرح كردم و تحقق بخشيدم و بالاخره خودم هم به لطف خداوند بر اساس همين نظريه به تأليف كتاب ”ترجمه مفاهيم بنيادي قرآن مجيد“ توفيق يافتم.» (فصلنامة شعر، شماره 37، تابستان 83 ، ص 15)
صفارزاده تنها شاعري بود كه شعر را در خدمت آرمان ومكتبش وهمنوعانش قرار داده بود او براي امام واسوه هاي دينيش واز جمله امام علي،امام حسين،حضرت زينب،وامام حسن وبراي آوارگان ما افغاني ها،ومظلومين جهان شعر مي گفت كه اين مسئله را انشاءالله در مقاله جداگانه تقديم خواهم كرد.
آري دكترطاهره صفارزاده از آن بزرگاني بود كه ما مسلمانان مرده پرست بعد از مرگ او بايد او را بشناسيم نه در زمان حيات او واين سنت ديرينه ما مسلمانان نامسلمان است.
در پايان اين نوشته ،دو زندگي نامه از آن مادر فضيلت ها را از دو سايت برگزيده ام وتقديم خوانندگان عزيز مي كنم.
دکتر طاهره صفّارزاده شاعر، نويسنده، محقق و مترجم در 27 آبان 1315 در سيرجان در خانوادهاي متوسط كه پيشينهاي عرفاني داشتند متولد شد. در 6 سالگي تجويد و قرائت و حفظ قرآن را در مكتب محل آموخت. تحصيلات ابتدايي و متوسطه را در كرمان گذرانيد. نخستین شعر را در 13 سالگي سرود كه نقش روزنامه ديواري مدرسه شد.
اولين جايزه شعر را كه يك جلد ديوان جامي بود در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد دکتر باستاني پاريزي كه آن زمان از دبيران دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.
نزد ملت ايران شهرت طاهره صفّارزاده با شعر "كودك قرن" پديد آمد. در امتحان ورودي دانشگاه در رشتههاي حقوق، زبان و ادبيات فارسي، و زبان و ادبيات انگليسي قبول شد و چون ترديد در انتخاب داشت خانوادهاش به استخاره رجوع كردند و در نتيجه در زبان و ادبيات انگليسي ليسانس گرفت. مدتي به عنوان مترجم متون فني در شركت نفت كار كرد و چون به دنبال يك سخنراني در اردوي تابستاني فرزندان كارگران مجبور به ترك كار شد، براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت. در دانشگاه آيوا، هم در گروه نويسندگان بينالمللي پذيرفته شد و هم به كسب درجه MFA نايل آمد. MFAدرجهاي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه داوطلب تدريس در دانشگاه باشند اعطا ميشود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات به آموختن نقد بهصورت تئوري و عملي و انجام پروژههاي ادبي متنوع مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران ميپردازند. دوره آن يك سال بيش از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاههاي آمريكا با پايه دكتري انجام ميپذيرد. طاهره صفّارزاده براي دروس اصلي "شعر امروز جهان"، "نقد ادبي" و "نقد عملي ترجمه" را انتخاب كرد و در مراجعت به ايران اگرچه به دلیل فعاليتهاي سياسي در خارج، مشكلاتي براي استخدام داشت اما چون در كارنامهاش از 48 واحد درسي 18 واحد ترجمه ثبت شده بود و كمبود و نبود استاد ترجمه براي رشتههاي زبان خارجي باعث گلهمندي گروههاي زبان بود، در سال 1349 با استخدام او در دانشگاه ملی (شهید بهشتی) موافقت گرديد. دکتر طاهره صفّارزاده پايهگذار آموزش ترجمه به عنوان یک علم و برگزارکننده نخستین "نقد عملي ترجمه" در دانشگاههاي ايران محسوب ميشود. اگرچه سابقه برگردان آثار ادبي و مذهبي به 200 سال قبل از ميلاد مسيح ميرسد اما تا اوايل سالهاي 1960، ترجمه، حرفهاي ذوقي و غير آكادميك به شمار ميرفت و تدريس آن به برنامههاي آموزشي دانشگاههاي مغرب زمين راه نيافته بود. دانشگاه آيوا بنا به درخواست شاعران و نويسندگان «كارگاه نويسندگي»، اولين مركزي بود كه به گنجاندن اين درس در برنامه آموزشي رشتههاي زبان و ادبيات اقدام ورزيد. صفّارزاده حدود 3 سال بعد در كنار نويسندگان دانشجو به بهرهمنديهايي از اين آموزش جديد دست يافت. در كلاس به سبب تنوع زبانهاي خارجي در بين شركت كنندگان، بررسي متون ترجمه شده، در سطح صحّت وبلاغت زبان انگليسي، فارغ از مقايسه با متن اصلي از سوي استاد انگليسي زبان انجام ميشد كه در عين حال امري اجتنابناپذير بود. امّا صفّارزاده از ابتدای تدريس خود در ايران متدي مبني بر شناخت و تطابق مفهومي، دستوري و ساختاري دو زبان مبدأ و مقصد ابداع كرد و اين شيوه پيشنهادي در درسي كه سابقهي تدريس قانونمند نداشت نزد بسياري از همكاران وی الگو قرار گرفت. پس از انقلاب اسلامي تعيين كتاب "اصول و مباني ترجمه" اثر وی به عنوان كتاب درسي در زمينه شناخت نظريهها و نقد عملي ترجمه به ويژه براي دانشجويان رشتهي "ترجمه" مفيد افتاد. طاهره صفّارزاده در زمينه شعر و شاعري نیز به دليل مطالعات و تحقيقات ادبي به معرفي زبان و سبك جديدي از شعر با عنوان شعر "طنين" توفيق يافت كه در آغاز بسيار بحثبرانگيز شد زيرا شعر مقاومت و طنز سياسي، حكومتپسند نبود. سرانجام در سال 55 به اتهام نوشتن شعر مقاومت ديني از دانشگاه اخراج و برای دومین بار به خانهنشينی و فراغت اجباری رفت. و در ايام تنهايي و مشاهده پارهاي خيانتهاي سياسي و اجتماعي، درونِمذهبي او بيش از پيش متوجه حمايت خداوند گرديد و تحوّلي شديد در وی ايجاد شد آن گونه كه در زمان خانهنشيني، تمام وقت خود را وقف خواندن تفاسير و مطالعات قرآني كرد. كتاب "سَفَر پنجم" او كه دربرگيرنده اشعار مقاومت با مضامين ديني است در سال 56 در دو ماه به سه چاپ با شمارگان سي هزار رسيد. در آغاز نهضت اسلامي، به كمك نويسندگان سرشناس و متعهّد مسلمان به تأسيس مركزي به نام "كانون فرهنگي نهضت اسلامي" اقدام كرد. در مدت مسئوليت او حدود 300 هنرجو در رشتههاي سينما، عكاسي، تئاتر، نقاشي، گرافيك، شعر و داستان، در آن مركز پرورش يافتند كه بعداً از دستاندکاران و مسئولان فرهنگي و هنري انقلاب شدند.
نگاهي به زندگي صفارزاده
طاهره صفارزاده ـ شاعر، نويسنده، محقق و مترجم ـ در 27 آبانماه 1315 در سيرجان و در خانوادهاي متوسط با پيشينهاي عرفاني متولد شد. او نخستين شعرش را در 13 سالگي سرود و نخستين جايزه شعر را نيز در سال چهارم دبيرستان به پيشنهاد استاد باستاني پاريزي كه دبير دبيرستان بهمنيار بود، از رئيس آموزش و پرورش استان دريافت كرد.
ليسانس زبان و ادبيات انگليسي را در ايران گرفت و براي ادامه تحصيل به انگلستان و سپس به آمريكا رفت. در دانشگاه آيوا، هم در گروه نويسندگان بينالمللي پذيرفته شد، هم درجه MFA را دريافت كرد. MFA درجهاي مستقل است كه به نويسندگان و هنرمنداني كه قصد تدريس در دانشگاه را داشته باشند، اعطا ميشود و نويسندگان به جاي محفوظات و تاريخ ادبيات، به آموختن نقد به صورت تئوري و عملي و انجام پروژههاي ادبي متنوع و مطالعات وسيع درباره آثار نويسندگان و شاعران ميپردازند. دوره آن، يكسال بيشتر از فوق ليسانس است و استخدام دارنده اين مدرك در دانشگاههاي آمريكا، در پايه دكتري انجام ميشود.
او درسهاي اصلي <شعر امروز جهان>، <نقد ادبي> و <نقد عملي ترجمه> را انتخاب كرد. در بازگشت به ايران، بهرغم مشكلاتي كه بهعلت فعاليتهاي سياسياش در آمريكا براي استخدامش بهوجود آمده بود، از آنجا كه در كارنامهاش از 48 واحد درسي، 18 واحد ترجمه بود و نيز بهدليل نبود استاد ترجمه براي رشته زبان خارجي، به تدريس نقد عملي ترجمه پرداخت.تعيين كتاب <اصول و مباني ترجمه> اثر اين استاد بهعنوان كتاب درسي، سرآغاز روال و نظم تدريس نقد ترجمه در رشته زبان و ادبيات خارجي در دانشگاههاي كشور بود.
خودش ميگفت: شعر مقاومت و طنز سياسي هيچوقت حكومتپسند نبوده است؛ در سال 1355 به اتهام نوشتن شعر <مقاومت ديني> از دانشگاه اخراج شدم، در شروع نهضت اسلامي، به كمك نويسندگان سرشناس و متعهد مسلمان، به تأسيس مركزي بهنام <كانون فرهنگي نهضت اسلامي> اقدام كردم. صفارزاده پس از پيروزي انقلاب، ازسوي همكارانش
ميشودhttp://www.siasatrooz.ir/CNewsRDetail.aspx?QSCNDId=15253&QSDNId=